بدرقه مامان جون و باباجون
دیشب برای بدرقه باباجون و مامان جون و همینطور مادربزرگ به فرودگاه مهرآباد رفتیم.اخه اونا عازم حج بودن. من که نمیدونم کجاست ولی همه بهشون میگفتن خوش به حالتون. حتماَ جای خوبیه که همه دلشون میخواد برن.
البته چون نصفه شب بود و وقت خواب منم گذشته بود خنده و ... تعطیل بود. همینکه گریه نکردم آقایی کردم!
خوشبختانه زمان بندی ها دقیق بود و معطل نشدیم.
خدا به همراهشون.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی