پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

❤وبلاگ محمد پرهام عزیز ما❤

پیک نیک در لواسانات

جمعه اول شهریور به همراه دایی یحیایینا رفتیم لواسون. گل پسر به همراه بابایی کلی کوهنوردی کرد. زنبورای زیادی اونجا بودن و علیرغم اینکه خیلی مواظب پرهام بودیم ولی سر نهار گل پسر رو دو بار نیش زدن.  بمیرم براش کلی گریه کرد. سریع پیاز و آبلیمو زدیم رو محل گزیدگی و نیش خنثی شد.   ...
10 شهريور 1392

سفر به اصفهان

روز چهارشنبه 6 شهریور 1392 صبح خیلی زود به سمت اصفهان راه افتادیم. تو این سفر مادرجون هم همراه ما بودن. چون گل پسر خواب زده شده بود هی تو را می خوابید و بیدار میشد. وقتی رسیدیم استراحتی کردیم و بعد یه چرخی نو محوطه زدیم. یه انار کوچولو هم برای پرهام نازم از درخت چیدم:   چهار شنبه شب رفتیم نقش جهان. مادرجون برامون یه ساعت دیواری که روش میناکاری,خاتم کاری و مینیاتور کار شده بود برای یادگار برامون خریدن. دستشون درد نکنه. روز پنچ شنبه صبح رفتیم باغ پرندگان. انقد که به پرهام گفتیم: پرهام! توتو... ببین.. پرهام هم می گفت! نهار هم بریونی غذای معروف اصفهان رو خوردیم. عصر پنج شنبه هم رفتیم کارتینگ. گل پسری رو پیش مادرجو...
9 شهريور 1392

بای بای

الان دیگه معنی بای بای رو کاملا میدونی و بدون اینکه بگیم بای بای کن وقتی خداحافظ را می شنوی با دست کوچولوت شروع به بای بای می کنی. بعضی وقتا هم وقتی کسی از کنارت میره شروع به بای بای می کنی! قربون این شیرین کاریات بریم ما............. پی نوشت: البته از ده ماهگیت می تونستی بای بای کنی. ...
30 مرداد 1392

اولین ایستادن مستقل

روز جمعه 25 مرداد 1392 مهمون مادرجونینا بودیم. حدود ساعت 5/3 بعد از ظهر از من چسبیدی و ایستادی. بعدم دستاتو ول کردی و چند ثانیه بدون تکیه گاه وایستادی. وای که چقدر ذوق کردیم. منتظر دیدن قدم برداشتنای قشنگت هستیم. ...
26 مرداد 1392